محمد گلشاهی
چند روزیست که یک ویدیو از یک شبکه تلویزیونی اینترنتی در فضای مجازی دست به دست میچرخد، ویدیویی که با یک سوال ساده و به زعم بسیاری از ما خندهدار شروع میشود؛ «دنیای بدون محمدرضا گلزار را تصور کنید». اما همین سوال ساده باعث گریه بسیاری از دخترانی میشود که جلوی دوربین این تلویزیون اینترنتی نشستهاند و از عمق وجود ناراحتند. شدت این ناراحتی و قیافه مظلوم این دختران به گونهای هست که هیچ شبههای در رابطه با علاقه این دختران به گلزار و واقعی بودن تصاویر باقی نمیگذارد. دخترانی و البته معدود پسرانی که در آنجا نشسته بودند محمدرضا گلزار را الگوی زندگی خود میدانستند و با چشمانی گریان زندگی بدون گلزار را بدون معنا میدیدند و حتی برخی نمیتوانستند بدون وجود او به زندگی ادامه بدهند.
البته شاید اگر30 سال پیش بود قضیه به همین سادگی و با خنده و شوخی تمام نمیشد. حتما شنیدهاید که وقتی در سالهای دهه 60 در یک مصاحبه آن روزهای تلویزیون ، یکی از بانوان مصاحبهشونده الگوی زندگی خود را اوشین گفته بود چه حجم از توبیخ و مشکلات روانه صدا و سیمای آن روز شد اما امروز یک شبکه تلویزیونی که اتفاقا توسط یکی از مجریان سابق صدا و سیما بنیان نهاده شده و مجوز «ساترا» را هم دارد به راحتی دختران را جمع میکند و درباره دنیای بدون گلزار از آنها میپرسد. البته خود گلزار نیز خوش شانس است که در این دوران زندگی میکند و گرنه او هم به سرنوشت بسیاری از چهرههای محبوب تلویزیون مانند بازیگران ساعت خوش دچار میشد که تنها به جرم محبوبیت، ممنوعکار و ممنوعتصویر شدند.
با این همه پس از انتشار این ویدیو بیشترین سوالی که مطرح شد این است که چرا نسل نوجوان ما عاشق فردی همانند محمدرضا گلزار شدهاند و آن را نتیجه سیاستهای غلط آموزشی و پرورشی در مدارس میدانند. در واقع گلزار نماینده افرادی هست که بدون هیچ تلاشی و فقط بر حسب ظاهر مورد توجه قرار گرفتند. نوازنده سابق گروه آریان که به یکباره به ستاره سینما تبدیل شد بدون که مراحل بازیگری را پله پله طی کند و خاک صحنه را بخورد. او حتی پس از این همه سال هنوز نتوانسته در یک فیلم سینمایی، بازی از خود به نمایش بگذارد که تحسین منتقدین را برانگیزد، این درست برخلاف بسیاری از بازیگران خوش سیمای داخلی و خارجی هست که اگر زیبایی داشتند حداقل با تلاش و شرکت در کلاسهای بازیگری توانستند بازیهای قابل قبولی از خود ارائه دهند. گلزار در زندگی شخصی هم از خانواده مرفهای بود و در نتیجه بر خلاف فیلمهای سینمایی که در برخی از آنان بازی کرده ، از هیچ به این موفقیت نرسیده است. او نمیتواند الگو باشد چرا که او در نقطه مقابل بسیاری از شخصیتهایی قرار دارد که زندگی خود را از صفر شروع کردند و با تلاش و کوشش خود را بالا کشیدند و اکنون مورد توجه قرار گرفتهاند. مانند بسیاری از فوتبالیستها ، بازیگران ، دانشمندان و مخترعان و ....
اینکه چه تعداد از نوجوانان کشور دغدغه رضا گلزار را دارند و این دختران و پسران شرکت کننده در ویدیو نماینده چند درصد از افراد جامعه هستند هنوز مشخص نیست به خصوص اگر بدانیم این شبکه تلویزیونی اینترنتی قبلا هم برای گلزار از این کلیپها تهیه کرده و مثلا در یکی از کلیپها دختری را به همراه مادرش نشان داد که میخواست از گلزار خواستگاری کند و در فضای چند سال پیش کلی سر و صدا به پا کرد و حالا دوباره با این کلیپ نام گلزار را بر سر زبانها انداخته است. با این حال باید بدانیم در فضای غبار آلود فرهنگی کشور که هیچ چیز آن سر جایش نیست اینکه محمدرضا گلزار مورد توجه نسل نوجوان قرار گیرد بسیار بهتر از آنست که مثلا خوانندگان پاپ کرهای الگوی جوانان ما باشند. موردی که حتی در مناظرات انتخاباتی از سوی همتی مطرح شد و زنگ خطر را برای بسیاری افراد به صدا در آورد. یا شاید گلزار نمونه مناسبتر از فردی مانند تتلو است که با گفتار و الفاظ رکیک خود در صفحات فضای مجازی از بسیاری از افراد دنبالکننده بیشتری دارد. حداقل گلزار ثبات شخصیت بیشتری دارد و جنجال کمتری میآفریند. ما نباید انتظار داشته باشیم که نسل جدید طرفدار دکتر عبدالکریمیها در فضای مجازی باشند و یا پرفسور سمیعی را الگوی خود قرار دهند ، اتفاقا اگر جامعه جوان ما طرفدار گلزار باشد نشان از آنست که نسل متعادلتری است و این را هم باید بدانیم در هیچ جای دنیا دانشمندان و شخصیتهای علمی جای سلبریتیها را نگرفتهاند. در آمریکا هم بحث بر سر این است که چرا کارداشیانها اینقدر محبوب هستند، و این خانواده که هیچ هنر خاصی ندارند چرا باید اینقدر مورد توجه قرار گیرند. پس نباید فکر کرد که نسل جوان ما چرا اینطور به قهقرا رفته است ، شاید تنها سوالی که باید از خودمان بپرسیم این باشد چرا در یک جامعه اسلامی ، با یک آموزش و پرورش بومی، با شبکههای مجازی که به شدت کنترل میشود و صدا و سیمایی که از آباژور و گلدان استفاده میکند باز حاصل همان نسل و تفکری است که جامعه بی قید و بند آمریکا (از نگاه برخی سیاسیون کشور) به همانسو رفته است. یعنی نظام آموزشی کشور و صدا و سیما به عنوان رسانه ملی ، بعد از این همه سال نسلی را با نگاه و سلایق مشابه جونان آمریکایی و اروپایی به ما تحویل داده است چرا که از نظر بسیاری از افراد گلزار سلبریتی بومی شده مانند کارداشیان است که با لباس ، عینک ، تلفنهمراه و ماشینشان به ما فخر میفروشند نه با علم و آگاهی یا هنر و حتی ورزش و سختکوشی در آن. یعنی اگر این همه بگیر و ببند وصیانت و طرح هم نبود عایدی ما به عنوان یک نظام اسلامی تفاوت چندانی با نظامهای لیبرال و سکولار ندارد.
بیتردید این هشداری است برای مسئولین فرهنگی کشور که سیاستهای آنها در زمینه فرهنگ نسلی را به بار آورده است که محمدرضا گلزار را کعبه آمال خود میداند ، البته شاید برخی مسئولین فرهنگی کشور خوشحال هم باشند که این علاقهمندی به گلزار در نوجوانان شکل گرفته چرا که گلزار در صداوسیما جز مجریانی است که در مدار نظرات فروغی رییس جوان شبکه سه حرکت میکند و به اصطلاح مجری مورد تایید است ، اما باید بدانیم با نگاه صیانت گونه فعلا نسلی به وجود آمده مانند نگاه فرهنگ غربگرا و لیبرال عاشق ظاهر و تجملات و زرق و برق زندگی انسانهاست نه باطن آنها. وقتی تمام توان خود را برای شنیده نشدن صدای شجریان بگذاریم در این فضا تتلوها رشد میکنند و وقتی فردوسیپورها را با آن سواد و تحصیلات میرانیم فضا را برای محبوب شدن گلزارها باز میکنیم. کمی عاقلانهتر عمل کنید.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟